جدول جو
جدول جو

معنی عمر ایوبی - جستجوی لغت در جدول جو

عمر ایوبی
(عُ مَ رِ اَیْ یو)
ابن شاهنشاه بن ایوب ایوبی. ملقب به تقی الدین و مظفر. وی برادرزادۀ سلطان صلاح الدین، و شخصی شجاع بود و او را جنگهایی با فرنگی هارخ داده است. تولد او در ’فیوم’ مصر روی داد و بسال 582 ه. ق. از جانب عم خود حاکم حماه گشت و در سال 587 ه. ق. در آنجا درگذشت. وی شخصی فاضل و ادیب بودو شعر نیکو می سرود. (از الاعلام زرکلی از وفیات الاعیان ج 1 ص 383 و خطط مبارک ج 6 ص 15). رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 7 ص 588 و طبقات سلاطین اسلام ص 68 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عُ مَ رِ ؟)
ابن احمد بن عبیدالله مجوبی بخاری حنفی. ملقب به تاج الشریعه. فقیه بود و در سال 672 یا 673 ه. ق. درگذشت. او راست: نهایهالکفایه فی درایهالهدایه، درفروع فقه حنفی. (از معجم المؤلفین از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 2033، و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 787)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اَیْ یو)
ابن صلاح الدین یوسف بن ایوب، مشهور به الملک الافضل نورالدین. وی در سال 566 هجری قمری در مصر متولد شد و در زمان حیات پدر خود صلاح الدین ایوبی، حاکم دمشق بود و پس از درگذشت صلاح الدین، برادر ملک افضل یعنی ملک عزیز به اتفاق عم خود ملک عادل سه بار به دمشق حمله کرد و آنجا را از دست ملک افضل خارج ساخت و صرخد را به وی سپرد. ملک افضل در صرخد باقی ماند تا وقتی که ملک عزیز درگذشت، آنگاه به مصر رفت و چند صباحی بر آنجا حکومت راند ناگاه عمش ملک عادل بر آن دیار حمله برد و آنجا را تصرف کرد و فقط شهر سمباط را به ملک افضل داد. ملک افضل نیزباقی عمر را در این شهر گذراند و در سال 622 هجری قمری درگذشت. وی پادشاهی فاضل بود و در نویسندگی مهارت داشت و شعر نیز می سرود. وزارت او را ابوالفتح نصرالله بن ابی الکریم محمد بن عبدالکریم شیبانی جزری، مشهور به ابن اثیر و متوفی به سال 637 هجری قمری عهده دار بود. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 592) (الاعلام زرکلی بنقل از کامل التواریخ ابن اثیر ج 12 ص 164. وفیات الاعیان ج 1 ص 371. الاعلام. شرفنامه ص 92. السلوک مقریزی ج 1 ص 216)
لغت نامه دهخدا
(عُ مَ رِ اُ مَ)
ابن عبدالعزیز بن مروان بن حکم اموی قرشی، مکنی به ابوحفص. وی هفتمین خلیفۀ بنی امیه و خلیفه ای صالح و عادل بود لذا برخی او را پنجمین از خلفای راشدین خوانده اند. بسال 61 ه. ق. در مدینه متولد شد و در عهد ولید بن عبدالملک والی همان شهر گشت. سپس به وزارت سلیمان بن عبدالملک در شام رسید. و در سال 99 ه. ق. پس از سلیمان، در مسجد دمشق با وی برای خلافت بیعت شد. وی نخستین کسی است از بنی امیه که مردم را از سب و ناسزاگویی به حضرت علی بن ابی طالب (ع) بازداشت. او را در ادارۀ مملکت روشی خاص بود بدینسان که به عاملان خویش آزادی کامل در امور می بخشید و آنها فقط در کارهای پیچیده و لاینحل ملزم به مشورت با خلیفه میشدند. شریف رضی در رثای وی قصیده ای به این مطلع دارد:
یا ابن عبدالعزیز، لو بکت العین
فتی من امیه، لبکیتک.
عمر بن عبدالعزیز پس از دو سال و نیم خلافت در سال 101 ه. ق. درگذشت و گویندکه وی را مسموم کردند. (از الاعلام زرکی چ 2 ج 5 ص 209). رجوع به مآخذ ذیل شود: فوات الوفیات ج 2 ص 105، تهذیب التهذیب ج 7 ص 475، صفهالصفوه ج 2 ص 63، تاریخ ابن اثیر ج 5 ص 22، تاریخ ابن خلدون ج 3 ص 76، تاریخ طبری ج 8 ص 137، تاریخ مسعودی ج 2 ص 131 و حبیب السیر چ خیام ج 2
لغت نامه دهخدا